آرسامآرسام، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

به خونه ی مجازی آرسام خوش اومدین

تولد هفت ماهگی و آتلیه

سلام سلام سلام تولد هفت ماهگیم مبارک!     دیروز24مرداد من هفت ماهم تموم شد و وارد هشت ماهگی شدم، هی هی دارم بزرگتر میشم و آقاتر میشم و مامان و بابایی کلی از این بابت خوششششحال هستند و بهم افتخار می کنند  بالأخره مامان تونست برام ماهگرد بگیره، آخه این چند ماهه به خاطربعضی چیزا و گرفتاریهاش و واکسنهای من و خلااااااااااصه کارهای دیگه نتونسته بودند برام تولد بگیرند به همین مناسبت یه کیک کوچکولوی خوشگل واسم خریدند (البته مامان میخواست خودش کیک درست کنه ولی باااااااازم فرصت نکرد! ایشالا تولد بعدی کیک دستپخت مامان داریم!) تولدم مباااااااااااااا...
25 مرداد 1391

اولین جایزه ی من + سفره خونه

سلام سلام، ما بازم اومدیم با یه عالمه عکس جدید قبلش از کارهایی بگم که الان انجام میدم تازگیها زیادتر حرف میزنم!! البته در حد: پپپپپوووووووو      آققققققققققققو      آمممما(مخصوصاموقع گریه!)       اَدَدَدَدَدَ        خخخخخخخخخخ!!!! و مامان با شنیدن هرکدوم از اینا کلی ذوق میکنه و تو گگلش فشارم میده! طوری که من پیش خودم میگم ای بابا، پس وقتی کامل بتونم حرف بزنم حتمأ مامان لهم میکنه!! دیگه اینکه 360درجه دورخودم می چرخم و به حالت چهار دست و پاهم بلند میشم و گاهی یه قدم هم خودمو میکشونم جلو ...
17 مرداد 1391

پوشک جدید و ......دیگه از همه چی....!!

سلام دوستای خوبم.حالتون خوبه؟دماغتون چاقه؟! نماز روزه های مامان باباهاتون ایشالا قبول باشه و برای ماهم دعا کنید توی این روزهای عزیز و مقدس. بله دیگه،مامان ما از وقتی رفته سرکار دیگه کمتروقت میکنه بیادآپ کنه، واسه همینم شاید پستامون طولانی تر بشه! مامانی هرروز صبح زود بیدار میشه منو هم آماده میکنه و یا با بابایی یا خودش تهنایی میبرتم خونه مامانجون.راستی خانم پرستارمم اومده،سعی میکنم باهاش کنار بیام که مامانی نگرانم نباشه. روز اول که مامان از سرکار اومد و دید من گگل اون خانم هستم و سرمو گذاشته بودم روی شونه ش یهو نالاحت شد و انگار یه کوچکولو حسودیش شد و زودی منو ازش گرفت گگلم کرد!! هه هه هه! نمیدونستم انقده مهم هستم!! ...
9 مرداد 1391
1